لباس نامزدی

ساخت وبلاگ
دیروز با خواهر شوشو رفتیم خیاطی واسه پرو آخر و لباسمو تحویل گرفتیم. موقع پرو آقایی هم اومد تو حیاط خیاطی گفت میخوام ببینم چجوری شد لباس. بعد هم من اومدم رو ایوون و عشقم لباسمو دید.گفت مباارکت باشه خییلی خووشگل شد. بعد گفت خیلی ماااه شدی

من در اون لحظه:

لباسمو خییییییییلی دوس دارم. انقده ذوق کردم.گفتم عکس بگیر ازم. آقایی هم از جلو و پشت لباسم عکس گرفت.گفت ژست بگیر عکس بگیرم.منم پیش خواهر شوشو خجالت میکشیدم ژست بگیرم 

لباسم و دادم آقایی برد خونشون. چون آرایشگاهم نزدیک خونشونه. امروز داشتم بهش پیام میدادم گفت لباست جلو چشمامه

همین دیگه...  تقریبا همه کارای مراسممونو انجام دادیم..جز اینکه واسه آقایی لباس نگرفتیم و یه سری چیزای جزئی..

16 روز دیگه عقدمونه.... هنوزم باورم نمیشه همه چی به این سرعت داره میگذره...یه ماه پیش چقدر استرس داشتم و نگران خواستگاری بودم..اما این روزا همش خوشحالم..به قول آقایی رو ابرام 

خدایا شکرت

دفترچه خاطرات...
ما را در سایت دفترچه خاطرات دنبال می کنید

برچسب : لباس نامزدی,لباس نامزدی 2016,لباس نامزدی پرنسسی,لباس نامزدی کوتاه,لباس نامزدی پوشیده,لباس نامزدی جدید,لباس نامزدی در تهران,لباس نامزدی ایرانی,لباس نامزدی شیک,لباس نامزدی 2014, نویسنده : 2ghe3yemac بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 17:20