دفترچه خاطرات

متن مرتبط با «لباس نامزدی» در سایت دفترچه خاطرات نوشته شده است

لباس نامزدی

  • دیروز با خواهر شوشو رفتیم خیاطی واسه پرو آخر و لباسمو تحویل گرفتیم. موقع پرو آقایی هم اومد تو حیاط خیاطی گفت میخوام ببینم چجوری شد لباس. بعد هم من اومدم رو ایوون و عشقم لباسمو دید.گفت مباارکت باشه خییلی خووشگل شد. بعد گفت خیلی ماااه شدی من در اون لحظه: لباسمو خییییییییلی دوس دارم. انقده ذوق کردم.گفتم عکس بگیر ازم. آقایی هم از جلو و پشت لباسم عکس گرفت.گفت ژست بگیر عکس بگیرم.منم پیش خواهر شوشو خجالت میکشیدم ژست بگیرم  لباسم و دادم آقایی برد خونشون. چون آرایشگاهم نزدیک خونشونه. امروز داشتم بهش پیام میدادم گفت لباست جلو چشمامه همین دیگه...  تقریبا همه کارای ,لباس نامزدی,لباس نامزدی 2016,لباس نامزدی پرنسسی,لباس نامزدی کوتاه,لباس نامزدی پوشیده,لباس نامزدی جدید,لباس نامزدی در تهران,لباس نامزدی ایرانی,لباس نامزدی شیک,لباس نامزدی 2014 ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها