اولین سفر با خونواده شوهر :)

ساخت وبلاگ
 

امروز تازه از سفر برگشتم خونه. اونم چه مسافرتی ، اولین سفر با خونواده آقایی و دومین سفر منو عشقم .

به قول آقایی ایرانگردی کردیم. از جاده هراز رفتیم قم. بعد رفتیم جمکران. حس خوبی بود تو حرم باهم بودیم.شب تو جمکران موندیم. صبح ساعت 7 حرکت کردیم از کاشان و شهرضا و کلی شهر گذشتیم رسیدیم به اصفهان.همه اش هم آقایی تنهایی رانندگی کرد. انقده خوب و با آرامش رانندگی کرد (به جز یه وقتایی که یه کوچولو تند میره) که کلی خوابیدم تو راه

تو اصفهان که رسیدیم تقریبا ظهر بود. رفتیم میدون نقش جهان که خییلی خییلی زیبا بود.کلی هم مغازه های سنتی داشت که کلی توش گشتیم و یه گردنبند خوشگل آقایی واسم خرید + یه یادگاری خووشگل خوشرنگ واسه خونه آیندمون..آخه قرار گذاشته بودیم که هر سفری رفتیم یه چیزی بخریم  بزاریم توی خونه آیندمون و خاطره های اون سفر یادمون بمونه.

بعدش رفتیم سمت شیراز  و تقریبا 9 شب رسیدیم.  همسری یه خونه دو اتاق خوابه رزرو کرده بود که شب بتونیم باهم لالا کنیم..قربونت برم من که انقده با فکری. من همینجوریشم وقتی پیش هم نیستیم موقع خواب کلی سختم میشه ،عادت کردم که دستاشو بگیرم یا بغلم کنه بخوابم. وای به حال اینکه پیشم باشه و نتونم بغلش کنم. یعنی حتی همون یه روزی که تو ماشین بودیم و من چون پشت نشسته بودم نتونسته بودم درست حسابی ببینمش و جلوی جمع ابراز احساسات کنم،دلم واقعا تنگ شده بود.. موقع خواب وقتی بغلم کرد احساس کرذم چند روزه ندیدمش انقده دلم تنگ شد.. حالا بگذریم

فرداشم از صبح رفتیم شیراز گردی.اولین جایی که رفتیم هم باغ ارم بود.بعدش هم حافظیه و باغ دلگشا و آرامگاه سعدی و باغ جهان نما..

ناهار هم همسرجون کلم پلوی شیرازی خرید که اولین بار بود هممون میخوردیم. منو آقایی خیلی دوس داشتیم.به نظرم خوشمزه بود.مخصوصا سالاد شیرازی کنارش

توی باغ دلگشا به منو آقایی فالوده بستنی مجانی دادن بعد بقیه رفتن بگیرن بهشون ندادن

همه جاهایی که رفتیم کلییی عکس گرفتم.فکرکنم بیشتر از 1000تا عکس شد..دلم نمیومد عکس نگیرم.میخواستم تک تک جاهایی که رفتیم ثبت شه. بعد 5 سال،10 سال، 50 ساله دییگه ببینیمشون. من که سیییر نمیشم از دیدن عکسامون،از دیدن عکساش... از دیدن خودشم سیر نمیشم هیچوقت 

من یه بار بچه که بودم رفته بودیم اصفهان ،از اصفهان فقط کالسکه ای که سوار شدیم و بستنی قیفی و گز یادم مونده بود

این سری که با همسرجان و خونواده اش رفتیم همه چی واسم تازه بود تقریبا. 

+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 21:52  توسط khanumi  | 
دفترچه خاطرات...
ما را در سایت دفترچه خاطرات دنبال می کنید

برچسب : اولین,سفر,خونواده,شوهر, نویسنده : 2ghe3yemac بازدید : 47 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:58