بهم رسیییییییییییییییدیییییییییییییییییییییییییییییم

ساخت وبلاگ
سه روز پیش روز عقد ما و روز جشنمون بود. همه چی عااالی بود. بهتر از چیزی که همیشه آرزوشو داشتم. هنوزم باورم نمیشه شرعا و عرفا و قانونا زن و شوهر شدیم.اونم دائمی...
موقعی که اومد دنبالم آرایشگاه. همه گفتن چقدرر به هم میان.. شبیه باربی شدی. عشقمم اومد گفت شبیه پرنسسای تو فیلما شدی Angel

آقاییمم که همیشه خوشتیپه.خییلی خوشتیپ تر شد. یه گل نازو خوشگل هم تو دستش بود با رنگ لباسامون ست بود.

تم آبی و نباتی بود همه چی.از گل ماشین عروس گرفته تا کیک و دسته گل و گلای سفره عقد...

بعدش رفتیم آتلیه و دریاکنار کلی عکسای خوشگل گرفتیم کنار دریا. از هر جا رد میشدیم میگفت واای اینجا اومده بودیم.. یادته اون روز اینجا بودیم؟ ما تو دوران دوستی خیلی بابلسر میرفتیم از لب دریا گرفته تا پاساژ و رستوراناشو همه جا...کلی خاطره زنده شد واسمون.
بهترین شب و روز زندگیم بود...آقایی قدش از من خیلی بلندتره. من کلا ریزه میزه ام. آخرای جشنمون وسط رقص وقتی همه جوونا وسط بودن یهو محکم بغلم کرد و از رو زمین بلند کرد و چرخوندتم.... خیلی یهویی و سورپرایزیAngel خییلی حس خوبی بود .همه جیغ کشیدن...واای باورم نمیشه جلوی همه بغلم کرد... منی که تا چندوقت پیش باید یواشکی میدیدمش...
خدایا شکرت...بالاخره بهم رسیییییییییییییییدیییییییییییییییییییییییییییییم

حالا بعدا میام همه چیو با جزییات مینویسم. فعلا سرم شلوغه تو این روزا

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۵ساعت 23:17&nbsp توسط aghae  | 

دفترچه خاطرات...
ما را در سایت دفترچه خاطرات دنبال می کنید

برچسب : رسیییییییییییییییدیییییییییییییییییییییییییییییم, نویسنده : 2ghe3yemac بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 16:16