گل

ساخت وبلاگ
دو شب پیش عشقم افطار دعوت بود خونه ی ما. غروبش رفته بودیم پیش خیاط که لباسمو پرو کنم.موقع برگشتن بهش گفتم بیا بالا.گفت نه میرم خونه نیم ساعت ، یه ساعت دیگه میام.الان زوده.
اومدم خونه کارامو انجام دادم منتظر شدم تا بیاد. وقتی اومد یهو دیدم با یه دسته گل کوچولوی خوشگل اومد. جلوی بابام اینا دسته گلو داد بهم.منم انقده ذوق کردم گفتم واای بازم گل خریدی Lub گذاشتم کنار گلای قبلی که هفته قبل آورده بود. میخوام همشونو نگه دارم 

 

دفترچه خاطرات...
ما را در سایت دفترچه خاطرات دنبال می کنید

برچسب : گل,فراهانی,گلاره عباسی,گلشیفته,گل گاوزبان,گل نرگس,گل رز,گلشيفته فراهاني,گلستان,گل گلدون من, نویسنده : 2ghe3yemac بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 17:20